بسم الله الرحمن الرحیم

    روزی مرحوم آخوند کاشی مشغول وضو گرفتن بودند که شخصی با عجله آمد، وضو گرفتو به نماز ایستاد... با توجه به اینکه مرحوم کاشی خیلی با دقت وضو می گرفت، قبل از اینکه وضوی آخوند تمام شود، آن شخص نماز ظهر و عصر خود را هم خوانده بود...!!

    به هنگام خروج، با مرحوم کاشی رو به رو شد.

    ایشان از آن شخص پرسیدند: «چه کار می کردی؟»

    گفت: «هیچ...!»

    -تو هیچ کار نمی کردی؟!

    -نه!! (می دانست که اگر بگوید نماز می خواندم، کار بیخ پیدا می کند...)

    -مگر تو نماز نمی خواندی؟!

    -نه!!

    - من خودم دیدم داشتی نماز میخواندی...!

    - نه آقا اشتباه دیدید!

    -پس چه کار می کردی؟

    -فقط آمده بودم به خدا بگویم من یاغی نیستم، همین!

    این چمله در مرحوم آخوند (رحمة الله علیه) خیلی تأثیر گذاشت... تا مدت ها هر وقت از احوال آخوند می پرسیدند، ایشان با حال خاصی می فرمود: من یاغی نیستم...

   

    خدایا ما خودمون هم می دونیم که عبادتی در شأن خدایی تو نکردیم... نماز و روزه مان اصلاً جایی دستش بند نیست.

    فقط می گوییم: خدایا ما یاغی نیستیم... بنده ایم... اگه اشتباهی کردیم ما جهلمون بوده، لطفا همین جمله را از ما قبول کن.