درجاده بصره خرمشهر وقتی که شهید علی اکبر دهقان به شهادت رسید، ایشون همان طور که میدوید از پشت از ناحیه سر مورد اصابت قرار گرفت و سرش جداشد ...
در همان حال که تنش داشت میدوید سرش روی زمین می غلتید ...
سر این شهید بزرگوار حدود پنج دقیقه فریاد یا حسین یا حسین سر میداد ...
همه داشتند گریه میکردند ...
چند دقیقه بعد از توی کوله پشتی اش وصیتنامه اش رو برداشتند نوشته بود : خدایا من شنیده ام که امام حسین علیه السلام با لب تشنه شهید شده ، من هم دوست دارم این گونه شهید بشم . خدایا شنیده ام که سر امام حسین را از پشت بریده اند ؛ من هم دوست دارم سرم از پشت بریده بشه ... خدایا شنیده ام سر امام حسین علیه السلام بالای نیزه قرآن خونده ؛ من که مثل امام اسرار قرآن را نمی دونم ولی به امام حسین علیه السلام خیلی عشق دارم ... دوست دارم وقتی شهید میشم سر بریده ام به ذکر یا حسین یا حسین باشه .
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
دانش جو، مؤذن جامعه است. =========== تأملات فلسفی و غیرفلسفی ام را در این وبلاگ با قلمی شکسته، ولی پررنگ مینویسم. سعی میکنم لحظات کد گذاری شده ای که روزانه در مقابل چشمانم رژه میروند، را شکار کنم، با قلم شکسته ام بنویسم، کدها را استخراج کنم و پیام را دریافت کنم تا... =========== شخص مذهبی ای هستم، لذا شاید نوشته هایم رنگ و بوی دین و مذهب داشته باشد، اما معتقدم این دین است که حقیقت را بدون روتوش در معرض دیدگان آدمیان به نمایش میگذارد... آن لحظه ای که انسان به دین پشت کرد، برخلاف پندار نادرستش که گمان میکرد در حال پیشرفت است، حرکت قهقرایی اش آغاز شده بود... سال هاست که انسان ها از کاروان خلقت که بنا بود رهبری اش را به عهده گیرند؛ عقب مانده اند... انقلاب بزرگی که در ایران، با نام دین، رخ داده است؛ میتواند روزنه ای از امید به سوی مقصد کاروان خلقت باشد...