بسم الله الرحمن الرحیم

لا أدری­گرایی در مقام عمل

مشهور است که لاأدری گرایان، نسبت به خداباوری یا خداناباوری مشی میانه را اتخاذ کرده اند و قائلند که ما نمیدانیم آیا خدایی وجود دارد یا خیر؟ از سویی هیچ شاهد و قرینه ای در دست نداریم که خدایی وجود دارد و از سوی دیگر نیز قرینه­ و شاهدی در دست نیست که خدا وجود ندارد. لذا آنان را «لاأدری گرا» می نامند یعنی ما نمیدانیم خدا هست یا نیست. بنابراین تنها رسالت خویش را ابطال ادعای طرفین می دانند. به تعبیر دیگر تلاش خود را معطوف یافتن رخنه ها و شکاف های ادله ی طرفین کرده تا نشان دهند که این استدلال ها عقیم بوده و مدعای آنان را اثبات نمی کند.

از جمله فیلسوف مشهور، برتراند راسل در مناظره ی خود با کاپلستون به صراحت بیان می دارد که من نمی دانم که چنین خدایی وجود دارد یا خیر. در فلسفه دین به دیدگاه راسل اصطلاحا «ندانم چیست گرایی» یا «لاأدری گرایی» (agnosticism) گویند.

مطلبی که امروز به ناگاه به ذهنم خطور کرد و البته جایی نیز آن را ندیده ام (شاید مطرح شده باشد ولی من ندیده ام)؛ این است که نمی توان لاأدری گرایان را بر این سخنشان سرزنش کرد. آنان به صراحت و صداقت مدعی اند که ما نمی دانیم چنین وجودی که موحّدان در صدد اثبات آن به تکاپو افتاده اند و ملحدان تمام همت خویش را مصروف نفی وجود او کرده اند، وجود دارد یا ندارد. هرگز آنان را بر این سخن نمی توان سرزنش کرد. ما نیز هرگز آنان را بدین سبب سرزنش نمی کنیم.

اما موحّدان می توانند آنان را در مقام عمل ملامت کنند. در مقام نظر هیچ سرزنشی بر آنان نیست. اما سوال موحدان از لاأدری گرایان این است که عمل شما دائر مدار اثبات و نفی است. یا در مقام عمل، شیوه ی موحدان را اتخاذ می کنید و یا رفتارتان مطابق رفتار ملحدان خواهد بود. حالت میانه ای نیز متصور نیست.

در مقام عمل یا شیوه ی دین داری را اتخاذ می کنید و بر اساس احکام ادیان عمل می کنید، یا بر اساس آن عمل نمی کنید که در این صورت شیوة ملحدان را پیش گرفته اید.

به عبارت دیگر و به عنوان مثال یا بر اساس احکام ادیان ازدواج و با یکدیگر تعامل می کنید یا نمیکنید. یا احکام مالی همچون خمس و زکات، و احکام طعام، همچون «حلال» در اسلام، و «کوشر» در یهودیت را رعایت میکنید یا نمی کنید. یا احکام عبادات همچون نماز و روزه در اسلام، یا نمازِ خدا در مسیحیت و... را به جای می آورید یا نمی آورید. (دقت شود که فعلا محل نزاع این نیست که کدام دین را بپذیرید، به هر حال خداباوری در همه ی ادیان مشترک است)

حالت نخست، شیوه ی موحدان است و حالت دوم شیوه ی ملحدان. حالت سومی نیز متصور نیست. چرا که امر دائر مدار اثبات و نفی است. لذا این پرسش از لا ادری گرایان مطرح است: شما در مقام عمل چه می کنید؟

به نظر می آید که ملحدان شیوه ی دوم را برگزیده اند. چرا که آنان به عبادت و پرستش نمی پردازند. با این استدلال که نمی دانیم خدایی هست یا نیست. اما سوال مهم این است که مگر نه این است که شما نمی ­دانید خدا هست یا نیست؟ پس چرا عملاً مبنای خود را «خدا نیست» قرار داده اید؟

بنابراین از سویی در مقام عمل ناچارید که یکی از دو مبنا را اتخاذ کنید و از سوی دیگر عملاً شاهدیم که شما شیوة ملحدین را مبنای عمل خود قرار داده اید. در حالی که مدعی هستید که ما ملحد نیستیم، «لا­أدری گرا» هستیم. اگر ملحد نیستید، پس چرا همچون ملحدان عمل می کنید؟ چرا مبنای عمل شما، همان مبنای ملحدان است؟

بنابراین یا باید شیوه ی سومی را در عمل اتخاذ کنید، که شیوه ی سومی متصور نیست و یا باید یکی از دو مبنای موحدان یا ملحدان را اتخاذ کنید، که هر کدام را اتخاذ کنید نیاز به ترجیح دارید. مرجِّح شما برای ترجیح مبنای ملحدان بر موحدان چیست؟

اینجاست که ملحدان باید به دنبال مبنایی برای شیوه ی عمل خود باشند که به نظر می آید برهان شرطیه پاسکال برای معقول نشان دادن دین داری در این مرحله بسیار بکار می آید و ملحدان بر اساس شرطیه پاسکال، مرجِّحی برای ترجیح مبنای موحدان بر ملحدان خواهند یافت.

در هر صورت و بنابر شرطیة پاسکال، «لاأدری گرایان» چه معتقد به خدا باشند و چه نباشند، در مقام عمل، ناچارند شیوه ی موحّدان را اتخاذ کنند.

جهت آشنایی با شرطیه پاسکال، به ابتدای مقاله ی «بررسی انتقادی تقریر ویلیان جیمز از شرطیه پاسکال» (دکتر رضا اکبری و عباس خسروی فارسانی) مراجعه کنید.

20 / 9 / 1399 هـ.ش.