بسم الله الرحمن الرحیم

بارالها! من ز افعالم پشیمان آمدم سوی تو با حال زار و چشم گریان آمدم
ناامید از هر امیدم جز امید عفو تو با صد امید ای امید ناامیدان آمدم
سر به زیر و شرمسار از کرده های زشت خویش واقفی، خود با چه احوالی پریشان آمدم
نیست جز درگاه تو ما را پناه و ملجایی ای پناه مستمندان عذرخواهان آمدم
سوخت جانم ز آتش عصیان و نادانی خود ای کریم، العفو من با قلب سوزان آمدم
سوی تو روی نیاز آورده ام ای بی نیاز با هزاران فقر بر درگاه سلطان آمدم
گر که از دربار خود رانی مرا خاکم به سر بر در بخشندگی، افتان و خیزان آمدم
برندارد فاضلی از رحمتت چشم طمع ای خطاپوش از گناهانم پشیمان آمدم

نوائی

#شب_قدر