استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری رضوان الله علیه:

برای تداوم انقلاب اسلامی ما، هر کسی باید فکر و بیان و قلمش آزاد باشد و اتفاقا تجربه های گذشته نشان داده است که هر وقت جامعه از آزادی فکری - حتی از روی سوء نیت - برخوردار بوده، در نهایت به سود اسلام تمام شده است. اگر در جامعه ما محیط آزاد برخورد آرا و نظریات پدید آید که صاحبان افکار مختلف بتوانند حرف خود را مطرح کنند، ما هم بتوانیم حرف خود را مطرح کنیم، تنها در چنین زمینه سالمی است که اسلام رشد می کند.

من مکرر گفته ام که هرگز از پیدایش افراد شکاک در اجتماع که علیه اسلام سخنرانی کنند و مقاله بنویسند، نه تنها متاثر نمی شوم که خوشحال هم می شوم، زیرا این کار باعث می شود چهره اسلام بیشتر نمایان شود. در سال های اخیر، کسروی، توده ای ها و عده ای دیگر علیه اسلام سخنانی گفتند و واقعا به طور غیر مستقیم به اسلام خدمت کردند. زیرا مسائلی که سالها در اثر عدم اعتراض و تشکیک در پرده ابهام قرار گرفته بود، دوباره مطرح شد و علما به آشکار ساختن حقایق پرداختند. یک دین زنده، هرگز از این حرف ها بیمی ندارد. آن وقت بیم است که حامیان دین آن قدر مرده باشند که عکس العمل نشان ندهند (همان طور که وقتی در اوایل مشروطیت به نظام جزایی اسلام حمله شد، یک نفر دفاع نکرد). به نظر من تنها راه درست برخورد با افکار مخالف، همین است و الا اگر بخواهیم جلوی تفکر و آزادی بیان را بگیریم، جمهوری اسلامی را شکست داده ایم. البته باید توجه کرد که برخورد آرا و عقاید، غیر از اغوا و اغفال است. اغفال، یعنی کاری توام با دروغ و تبلیغات نادرست و بر همین مبناست که خرید و فروش کتب ضلال در اسلام تحریم شده است. توضیح مطلب این که کتاب های ضد دین و اسلام دو دسته اند: برخی بر یک تفکر خاص استوارند؛ یعنی واقعا کسی طرز تفکر خود را عرضه می کند که این جا محل آزادی بیان است و مباره با این ها باید در قالب ارشاد و هدایت و عرضه منطق صحیح باشد؛ اما گاه مساله دروغ و اغفال در میان است؛ مثلا اگر کسی درباره رئیس حکومت دروغ هایی بنویسد، آیا آزادی ایجاب می کند اجازه پخش آن ها را بدهیم؟ یا اگر کسی آیه ای یا مطلبی تاریخی را به صورت تحریف شده در کتابش آورد تا نتایج دلخواه خود را بگیرد، آیا ممانعت از نشر این کتاب، ممانعت از آزادی بیان است؟! آزادی ابراز عقیده و نظر یعنی آن چه که کسی واقعا بدان معتقد است بگوید، نه این که به این نام، دروغگویی کند؛ مثلا زیر پوشش اسلام افکار مارکسیستی را تبلیغ کند تا همه را در زیر لوای خود جمع کرده، تدریجا اغفال کند. من به دانشکده الهیات گفته ام که شما باید یک کرسی به مارکسیسم اختصاص دهید، اما نه این که یک استاد مسلمان آن را تدریس کند و با دروغ و حقه بازی مارکسیسم را نشأت گرفته از اسلام قلمداد کند، بلکه استادی که واقعا خود، مارکسیست است بیاید، ما هم منطق خودمان را عرضه م یکنیم و هیچ کس هم مجبور نیست منطق ما را بپذیرد؛ اما این که به نام آزادی بیان، افکار ضد دین را در پوشش اسلام عرضه کنند، ممنوع است.

ر.ک:
پیرامون انقلاب اسلامی، ص 17 - 11، 65 - 63 و 75 - 74 و پیرامون جمهوری اسلامی، ص 136 - 134.