وقتی رضا خان در صدد اجرای قانون کشف حجاب برآمد، بنا شد روزی در قم رؤسای ادارات و بعضی از سرشناس ها را حتی از علما (!!!) دعوت کنند، تا با همسرانشان در مجلس مختلط زن و مرد شرکت کنند. روزی قبل از این ماجرا در مدرسه ی فیضیه با جمعی تا ساعت سه نیمه شب در حجره بودیم. حاج آقا روح الله هم بود. وقتی افراد رفتند و مجلس خلوت شد رو کرد به ما و گفت اگر از ما بخواهند در مجلس شرکت کنیم، چه باید کرد؟تا ما رفتیم فکرش را بکنیم، ایشان گفت: ما قبول نمی کنیم. هر چه می خواهد بشود. خودش سوال کرد؛ خودش هم جواب داد. دیگر نوبت به روحانیت نرسید. پهلوی هم یک فحش به آخوندها داده بود که اینها را ولشان کنید.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
دانش جو، مؤذن جامعه است. =========== تأملات فلسفی و غیرفلسفی ام را در این وبلاگ با قلمی شکسته، ولی پررنگ مینویسم. سعی میکنم لحظات کد گذاری شده ای که روزانه در مقابل چشمانم رژه میروند، را شکار کنم، با قلم شکسته ام بنویسم، کدها را استخراج کنم و پیام را دریافت کنم تا... =========== شخص مذهبی ای هستم، لذا شاید نوشته هایم رنگ و بوی دین و مذهب داشته باشد، اما معتقدم این دین است که حقیقت را بدون روتوش در معرض دیدگان آدمیان به نمایش میگذارد... آن لحظه ای که انسان به دین پشت کرد، برخلاف پندار نادرستش که گمان میکرد در حال پیشرفت است، حرکت قهقرایی اش آغاز شده بود... سال هاست که انسان ها از کاروان خلقت که بنا بود رهبری اش را به عهده گیرند؛ عقب مانده اند... انقلاب بزرگی که در ایران، با نام دین، رخ داده است؛ میتواند روزنه ای از امید به سوی مقصد کاروان خلقت باشد...