تصور کنید که نوزاد در رحم قدرت تکلم و تجزیه و تحلیل داشته باشد. نوزاد در این حالت می خورد، می نوشد، می خوابد و رشد می کند. تصورش از دنیای خودش، همین رحم و فضای محدود است. مدتی که می گذرد، دستش رشد می کند، پایش بزرگ تر می شود، چشم، گوش، بینی و... را تجربه می کند. با خود می گوید این ها به چه کار من می آید؟! چرا جای مرا تنگ کرده اند؟! من دست را می خواهم چه؟ غذا خودش به دهانم وارد می شود! دیگر دست و پا می خواهم برای چه کاری؟ ... به او می گویند که تو پس از اقامت موقتی در این محل، به جهانی خواهی رفت که به همه ی این ها حتی بیشتر از آن هم! نیاز داری. تصور نوزاد تصوری است کودکانه و محدود به دنیای رحم. وقتی به دنیا می آید می بیند که دو دست هم کم است. با دو پا هم که بدود، باز به مقصد نمی رسد! داستان ما هم این گونه است. ما اگر پس از این دنیا نابود و نیست شویم، پس عقل برای چه به ما داده اند؟ چرا قدرت تفکر به ما داده اند؟ همان لذات حیوانی که همه ی حیوانات دارند، خیلی بهتر بود؟ اما قطعا اینگونه نیست. و ما را برای سرای دیگری می خواهند... هرچه به ما بگویند که این دنیا موقت است و رحل دائمی نیفکنید، گوشمان بدهکار نیست. می گویند خوب بکارید که در موقع درو دستتان خالی نباشد، باز بی توجه به دستورات الهی هستیم. آن دنیا می فهمیم که هرچه اعمال نیک انجام داده ایم، کم است و باید بیش از آن می کاشتیم... یادت آید هنگام درو؟...
بر گرفته از خلاصه کتاب انسان شناسی در قرآن (شهید مطهری)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
دانش جو، مؤذن جامعه است. =========== تأملات فلسفی و غیرفلسفی ام را در این وبلاگ با قلمی شکسته، ولی پررنگ مینویسم. سعی میکنم لحظات کد گذاری شده ای که روزانه در مقابل چشمانم رژه میروند، را شکار کنم، با قلم شکسته ام بنویسم، کدها را استخراج کنم و پیام را دریافت کنم تا... =========== شخص مذهبی ای هستم، لذا شاید نوشته هایم رنگ و بوی دین و مذهب داشته باشد، اما معتقدم این دین است که حقیقت را بدون روتوش در معرض دیدگان آدمیان به نمایش میگذارد... آن لحظه ای که انسان به دین پشت کرد، برخلاف پندار نادرستش که گمان میکرد در حال پیشرفت است، حرکت قهقرایی اش آغاز شده بود... سال هاست که انسان ها از کاروان خلقت که بنا بود رهبری اش را به عهده گیرند؛ عقب مانده اند... انقلاب بزرگی که در ایران، با نام دین، رخ داده است؛ میتواند روزنه ای از امید به سوی مقصد کاروان خلقت باشد...