بسم الله الرحمن الرحیم

فایده ی خواندن زبان عربی چیست که در برنامه ی آموزشی مدارس گنجانده شده است؟!

یکی از سوالاتی که برای بسیاری از دانش آموزان مطرح است، مخصوصاً دبیرستانی ها -یا بـــه

قول امروزی ها متوسطه ی دومی ها!- این است که «خب! فایده ی این درس عربی چیست

که به ما درس داده می شود؟» این سوال را غالباً بچه های ریاضی و تجربی مطرح می کننــــــــــد،

و کم تر علوم انسانی و معارف...

اما به راستی چه فایده ای دارد که ما عربی را یاد بگیریم؟!

در پاسخ به این سوال، لازمه که در ابتدا چند نکته را بیان کنم و سپس نمونه ای را به عنوان

شاهد مثال عرض کنم...

1-بی شک زبان ارتباط وثیق و بسیار نزدیکی با فرهنگ دارد. یعنی اگر شما زبانی را آموختید

بی شک از فرهنگ آن زبان هم متأثر می شوید. (البته این تأثیر و تأثّر قابل کنترل است کـــه

محل بحث نیست) به عنوان مثال بسیار دیده شده است که کسانی که زبان انگلیسـی را

یاد می گیرند، نوع صحبت کردنشان، نوع رفتارشان، نوع راه رفتنشان، نـــــــــــــــــــوع اظهـــــــار نــــظر

کردن هایشان تغییر می کند. [نمی خواهم بگویم که یادگیری زبان انگلیــــــــــــــسی یا هـــــــــــــــــــر زبان

دیگری کار درستی نیست، (خود منم دارم انگلیــــــــــسی کار می کنم!!!!) ولی نبـــــــاید چشـــــــم ها

را به روی حقیقت بست...]. زبان عــــــــــــربی هـــــــم بسیار ارتبــــــــاط تنگاتنگی با فرهنـــــــگ اسلامی

(والبته عربی) دارد که برای درک و لمس این حقیقت باید این مســــــــــــــــــــأله را با زبان آمــــــوزان

عربی در میان بگذارید. بنابراین برای اینکه بتوانیم خوب و درست فرهنگ اســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلامی

را دریابیم ناگزیریم زبان عربی را یاد بگیریم.

2-نکته ی بسیار مهم این است که عربی ای که در مدارس تدریس می شود، عربی معاصر

نیست بلکه عربی قدیم است، آن هم نه به صورت کامل، بلکه با تکیه بر قواعد و گرامــــــر

عربی. بنابراین دانش آموزان با این هدف درسی به نام عــــــــربی را می خــــــــــــــــــــوانند تا با متـــــــــــــــون

قدیم (قرآن و روایات) آشنا شوند و بتوانند درست آن ها را بفهمند. به جــــــــــــرأت می تـــــــــوان

گفت که هیچ زبانی، به پیچیدگی و دقت نظر زبان عــــــــــــربی نیست، لذاســـــــــت که قواعــــــد (یا

همان گرامر) عربی نسبت به بقیه ی زبان ها بسیار پیچیده تر است. چرا که برای القــــــــــــــای

دقیق ترین معانی وضع شده است. و برای این نکته می توان مثالهای متعددی را ذکر کــــــرد

که خارج از مقال است.

3-مسلمان کسی اســــــــــــــــــت که دیـــــــــن اســــــــــلام را پذیـــــــــــــرفـــــــــــته و خـــــــــــود را ملــــــــــــــزم نموده است تا

تک تک احکام آن را جامه ی عمل بپوشاند و مفاهیم اسلامی را در خود بپروراند. در قرآن،

ادعیــــــه، روایــــــات و متــــــــون اســــــــــلامی ما مفاهیـــــــم و مضــــامین بسیار بلندی نهفته است که به

اجماع همه ی متخصصان این حوزه ترجمه ی آنها به صورت دقیـــــــــــــق، کــــــــافی و وافی امـــــــری

محال و ناممکن است. یکی از اساتید ما که ترجمه ها وتجربه های بسیاری در این حـــــــــــــــــوزه

دارند می فرمودند که: من شروع به ترجمه ی قرآن کریم کردم، از همان سوره الفاتــــــــــــــــــــــــــــــحه.

رسیـــــــدم به کلمه ی «رب». معمـــــــــــــولاً «رب» را "پـــــــــروردگار" ترجمه می کنند؛ اما این ترجمه

دقیق نیست چرا که «پروردگار» تنها بخشی از معنای کلمه ی «رب» است. ما باید چیــــزی

در حدود نُه فاکتور را در کنار هم قرار دهیم تا معنای «رب» فهمیـــــــــــــــــــــــــــــــــــده شود. مضـــــــــامین

عالیه ای که در ادعیه وجود دارد را تنها با دانستن زبان عربی می توان فهمید و چه بـــــــــــــــــــــــــــسا

ترجمه، شما را از معنای اصلی یک فراز از یک دعا، دورتر سازد.

 

مثال بسیار ساده:

به نظر شما کسی که قواعد عربی را خوب نمی داند و به فرض اینـــــــــــــکه معنای کلــــــــــــــــــــــــمات را

متوجه می شود؛ آیه ی زیر را چگونه ترجمه می کند؟

«إنّما یخشی الله من عباده العلماء»

اگر بخواهید این آیه شریفه را ترجمه ی تحت لفظی کنید، به معنای تک تک کلمات دقــــت

کنید:

انما: همانا فقط

یخشی: می ترسد، هراس دارد

الله: خداوند

من: از

عباده: بندگانش

العلماء: علما، دانشمندان

خب آیا اگر به صورت تحت لفظی بخواهید ترجمه کنید؛ آیا معنای این آیه کفرآمیز و شـرک

آمیز نخواهد بود؟!

 

نکته پیرامون آیه مزبور:

1-«إنّما» ادات حصر است. یعنی یک معنایی را در یک امری محصـــــــــــــــــور می کند. ایـــــن حــــــــــــــصر

در کلمـــــــه ی دورتــــــــــر اتفاق می افتـــــــد نه کلمــــــــــــــه ی نـــــــــــــزدیک. مثلاً شــــــــــــــــما می خواهید بگویــــــــــید که

«حسن تنها حسین را دید». در این جمله، «حسین» کلمه ی محصــــــــــــــور است، لـــــــــتذا حســــــــــین

بایـــــــــــد در پایان بیایــــــــــــد و می گوییـــــــــد: «إنـــــــــما رأی حســـــــــــنٌ حســــــــــــــیناً». اما اگــر بخواهید بگویید که

«تنها حسن، حسین را دید» (یعنی محصور شما، «حسن» باشد) می گویید «إنّما رأی حســـیناً

حسنٌ». در این آیه نیز چیزی که مورد حصر است کلمه ی پایانی است یعنی «العلماء».

پس در ترجمه نباید گفت که «تنها خدا...» بلکه باید گفت: «تنها علماء...»

2-اگر اعراب آیه را در قرآن ملاحظه کنید لفظ جلاله «الله» منصوب است. و می دانیـــــــــــم که

فاعل همیشه مرفوع است، پس در اینجا فاعل فعل «یخشی» لفظ جلاله نیست؛ بلکه لفظ

جلاله مفعول این فعل است. پس باید گفت «خدا را...».

3-«من» در اینجا، «من» بیانیه است و بندگان را تبیین می کنــــــــد یــــــــعنی بایــــــد گفــــــت «از میــــــان

بندگان او».

4-اعراب «العلماء» را اگر در قرآن ملاحظه کنید؛ مرفوع است (ضمه گرفته است) پـــــــــــس باید

آن را فاعل گرفت.

 

در نهایت ترجمه ی آیه به این شکل خواهد بود: «از میان بندگان خداوند، تنها علما هســـــــــتند

که از او هراس دارند». البــــــــته باز نکات بـــــــــــسیار ریــــــــزی وجود دارد که اصـــــــــــــــلاً در قــــــــــــالب ترجمه

قابل بیان نیست. لذاست که می گویند برای فهم دقیق باید از ترجمه دست کشید و به ســـراغ

اصل متن رفت. این ترجمه تنها پایه ی و بیس را نشان می دهـــــــد اما لطـــــــائف بســــــــیاری در مــــــتن

روح بخش قرآن و روایات وجود دارد که از راه ترجمه قابل تحصیل نیست.

 

بنابراین یادگیری زبان عربی در فهم آیــــــات و روایات از جایـــــگاه بســـــــیار حساسی برخــــــوردار است

و هر مسلمانی اگر بخواهد خوب متون دیـــــنی را بفهـــــمد ناگــــــزیر است کـــــــه زبــــــان عربی را به نحــــــو

درستی یاد بگیرد.

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم