تقریبا یک ساعت از پایان جلسه امتحان "مهدویت و تمدن جهانی اسلام" میگذرد. درس عمومی محسوب میشه. اما به قول استادمون (استاد این درس نه، استاد یک درس دیگه):
علم، علم است؛ عمومی و تخصصی ندارد.
با یک استاد سخت گیر (بخوانید: متعهد) درس رو برداشته بودم. برای میان ترم مجبور شدیم دو جلدِ "کمال الدین و تمام النعمة" (حدود 1200 صفحه) رو بخوانیم. برای پایان ترم هم کتاب یوم الخلاص (روزگار رهایی) رو فرموده بودند که بخونیم. اصل کتاب یک جلدیه (حدود 700 صفحه)، ولی ترجمه ی کتاب دوجلدی هست (حدود 1200 صفحه).
خوبیه این که یک زبان دیگری رو بلد باشید اینجاها معلوم میشود؛ راحت میری اصل کتاب رو میخونی و امتحانتو هم میدی...
اینها علاوه بر مباحث کلاس، به عنوان مواد امتحانی معرفی شدن!!
ولی واقعاً خیلی کلاس مثبتی بود. اندیشیدن را در این کلاس میشد یاد گرفت...
این دو تا کتاب رو هم اگر واقعاً واسه امتحان نمیخوندم، به نظرم میاد که شاید تا آخر عمرم هم این ها را نمیخوندم...
خوبیه یک استادِ متعهد اینه که حداقل شما را مجبور به کاری میکنه که شاید تا آخر عمرت هم این کار رو انجام ندی...
=============
پ.ن: البته بنده با "اجبار" زیاد موافق نیستم، حداقل کار علمی از این سنخ نیست.