بسم الله الرحمن الرحیم

فجر فاطمی

ساعت 8 شب بود. کاری پیش آمده بود که بایستی به بیرون دانشگاه می­رفتم. با یکی از دانشجویان دوره ی دکتری هم­سفر شدم. جهت اینکه زمان، به سکوت سپری نشود، بحثی علمی را پیش کشیدم؛ جبر و اختیار(!)؛ که گفت:

«به نظر می رسد که بحث از جبر و اختیار چندان فایده­ مند نباشد»!!

یک مقدارَکی جا خوردم! سپس توضیح داد:

«مثلاً از موهبتی که خداوند به شخصی تفضل کرده است می­پرسید که چرا...، چرا چنین موهبتی به او داده شده است، اما به من نه؟! غافل از اینکه این مسأله می­تواند دارای عوامل فراوان و البته متعددی باشد که فهم آن­ها جز برای اهل معنا میسر نباشد.»

گوش­ هایم را تیزتر کردم تا دقیق متوجه شوم چه چیزی در پس این حرف­ هایش خوابیده است و او در پی چیست که ادامه داد:

«فرض کنید که هفت نسل پیش، این شخص را مادر بزرگی بوده باشد و روزی این مادربزرگ دستان خود را بالا می­گیرد و دعا می کند که خداوند متعال، در ذریه­ اش، عالِم و خدمت­گزاری به اسلام قرار دهد. حال این دعا پس از هفت نسل(!) مستجاب شده است و به این آقا که از ذریه­ ی آن مادربزرگ است، چنین موهبتی اعطا شده است. خُب...! ما کجا و فهم این امر کجا؟! جز اهل معرفت چه کسی را یارای فهم این امور است؟!»

راست می­گفت؛ بعضی چیزها را باید چشید تا فهمید...

*******

بی­ شک عوامل بسیاری دست به دست، داده ­اند تا انقلابی که در ایران، با نام مبارک "اسلام" به پا خاست و انقلابِ "اسلامی" شهرت یافت، به سرانجام رسد. چه بسیار انقلاب­ هایی که با همین هدف به راه افتادند، لیک پس از اندی با شکست مواجه شدند! این پندار که انقلاب­ها ممکن است بر اثر صُدفه به سرانجام رسند؛ ... آری! جز «پنداری خام» وجه تسمیه­ای نمی­توان برای آن یافت.

چه بسا یکی از آن عوامل و اسباب، واقعه­ ی کوچه­ ی بنی هاشم باشد. واقعه­ ای که در صدر اسلام و در کوچه­ ای از کوچه­ های مدینةُ النبی روی داد؛ تنها یک واقعه­ ی ساده نبود. بلکه یک انقلاب بود. انقلابی به نامِ انقلاب فاطمی...

هر چند نسل ما دیر پا به عرصه­ ی وجود نهاد؛ -پس از حدود 14 قرن از آن واقعه- اما در عصری زیسته ­ایم که حاصلِ انقلاب شکوهمندِ فاطمی؛ آن هم پس از 14 قرن محقق شده است. انقلابی که شاید بی­ بی دو عالم آن را در همان لحظات دردناک تاریخ، به عیان دیده باشد. دقیق­تر بگویم: پس از 1429 سال، انقلابی در ایران به سرانجام رسید که این­بار پایانش نه تنها شهادت؛ بلکه حکومت هم بود، حکومتی دینی که شاید اولیاء الهی آن را در عالم رؤیا هم نمی­ دیدند و امید است، امید است که این انقلاب، مقدمه­ ای باشد برای آخِرین انقلابِ کاروان خلقت، انقلاب جهانی حضرت حجّت عجل الله تعالی فرجه الشریف. و قطعاً قریب است: «ألیس الصبح بقریب»، «إنهم یرونه بعیدا و نراه قریباً».

*******

دفاعِ بانوی دو عالم، از ساحت مقدس ولایت، واقعه­ ای است که آن را ظاهری است و بواطنی. آری! فاطمه (س)، این گوهر هستی، انقلابی داشت، وه که چه انقلابی! انقلابی که در دل، همه­ ی انقلاب­های علوی، حسنی، حسینی تا انقلاب­های خمینی و مهدوی را شامل گشته است. اولین شهیده ­ی راه ولایت، چنان راه را نورانی و روشن نمود که آدم برای ندیدن این راه، تنها نیاز به پدیده­ای دارد به نام کوری... آری! آدم باید کور باشد تا راهی که فاطمه(س) و انقلابش پیش روی همگان قرار داد را نبیند؛ راهی که می­ توان آن را راهِ «دفاع از ولایت» نامید. و چه بسا مقصود و مراد پیر خمین از «پشتبیان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیب نرسد» همین باشد.

*******

اما هم­سنگران! بدانید... راهِ «دفاع از ولایت»، بدون «ولایت» معنا ندارد. روزی «ولایت رسول الله» بود، روزِ دیگری «ولایت امام معصوم» بود و حال، «ولایت فقیه» به عنوان نائب عام امام است، آری! «ولایت فقیه امتداد ولایت رسول الله است». ساده بگویم: فاطمه (س) به ما آموخت که باید ولایتی باشد که جان­ها در راه دفاع از آن، فدا شوند...

.

صلوات...