فعلاً که هیچ!

۳۹ مطلب با موضوع «موضوع آزاد» ثبت شده است

تغییر در دولت تدبیر و امید!!

پایگاه اطلاع رسانی آشیخ حسن روحانی:

.

.

یادم میاد که چند مدت پیش، ظاهرا نوشته بود: «پایگاه اطلاع رسانی حجت الاسلام و المسلمین دکتر حسن روحانی»...

.

چی شده الان «دکتر»ش رو ورداشتن؟!

.

نکنه واقعاً سرمون کلاه رفته و دکتری-ش تقلبی بوده؟!!

.

#روحانی_مچکریم!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حِ شین

دو واحد درس عمومی!!

   تقریبا یک ساعت از پایان جلسه امتحان "مهدویت و تمدن جهانی اسلام" میگذرد. درس عمومی محسوب میشه. اما به قول استادمون (استاد این درس نه، استاد یک درس دیگه):

    علم، علم است؛ عمومی و تخصصی ندارد.

    با یک استاد سخت گیر (بخوانید: متعهد) درس رو برداشته بودم. برای میان ترم مجبور شدیم دو جلدِ "کمال الدین و تمام النعمة" (حدود 1200 صفحه) رو بخوانیم. برای پایان ترم هم کتاب یوم الخلاص (روزگار رهایی) رو فرموده بودند که بخونیم. اصل کتاب یک جلدیه (حدود 700 صفحه)، ولی ترجمه ی کتاب دوجلدی هست (حدود 1200 صفحه).

خوبیه این که یک زبان دیگری رو بلد باشید اینجاها معلوم میشود؛ راحت میری اصل کتاب رو میخونی و امتحانتو هم میدی...آرام

اینها علاوه بر مباحث کلاس، به عنوان مواد امتحانی معرفی شدن!!

ولی واقعاً خیلی کلاس مثبتی بود. اندیشیدن را در این کلاس میشد یاد گرفت...

این دو تا کتاب رو هم اگر واقعاً واسه امتحان نمیخوندم، به نظرم میاد که شاید تا آخر عمرم هم این ها را نمیخوندم...

خوبیه یک استادِ متعهد اینه که حداقل شما را مجبور به کاری میکنه که شاید تا آخر عمرت هم این کار رو انجام ندی...

=============

پ.ن: البته بنده با "اجبار" زیاد موافق نیستم، حداقل کار علمی از این سنخ نیست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حِ شین

گذری بر شعرکده مولوی

بسم الله الرحمن الرحیم

.

داشتم همینطوری، عشقی ،توی دنیای اشعار پرسه میزدم، به شعر خیلی قشنگی از حضرت مولوی برخوردم، گفتم بذارم، بقیه هم فیض ببرن:

.

داستان حضرت شعیب  (علیه السلام)

از زبان ملکوتی حضرت مولوی :

.

یاعلی:

.

چندان دعا کن در نهان چندان بنال اندر شبان

کز گنبد هفت آسمان در گوش تو آید صدا

.

بانک شعیب و ناله‌اش وان اشک همچون ژاله‌اش

چون شد ز حد از آسمان آمد سحرگاهش ندا

.

گر مجرمی بخشیدمت وز جرم آمرزیدمت

فردوس خواهی دادمت خامش رها کن این دعا

.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حِ شین

یک نوع نگرش

داشتم با خودم فکر میکردم که اگر انسانی بخاطر من، سختی بکشه؛ من چه احساسی پیدا میکنم؟ یا اینکه اگر همین انسان بعداً یک خطایی ازش سر بزنه؛ آیا اینطور نیست که من به راحتی اون رو میبخشم؟

.

حالا اگر یک عده دسته جمعی خودشون رو به خاطر من به زحمت بندازن، چی؟!

 .

احساس میکنم الان که در وضعیت اقتصادی نابسامانی قرار گرفتیم، نوع نگاه ما به قضیه، میتونه خیلی چیزها رو عوض کنه...

 .

===============================

.

.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حِ شین

آنچه دیشب در اتوبوس گذشت (2)

.

.

.

داشتیم سمت یکی از مساجد تهران می رفتیم. مجلس سخنرانی بود. با یکی از دانشجوهای دکتری همسفر شده بودم.

.

دانشجوی خیلی کار درست و کار بلدیه...

.

از همون سال اول ورودم به دانشگاه باهاش آشنا شده بودم.

.

معمولاً وقتی باهم اینور و اونور میریم؛ سعی میکنه که لحظات به سکوت سپری نشن؛ لذا همیشه خودش صحبت رو از یک جایی شروع میکنه. خوش صحبت بودنش توی دانشگاه زبانزده. معمولاً صحبت هاش بی نکته نیست، و همیشه یک نکته ی جذابی رو با هنرمندی هر چه تمام تر، در قالب الفاظ میریزه... (به این هنرش غبطه میخورم...)

.

به وسطای مسیر رسیده بودیم. یک چند لحظه ای به سکوت گذشته بود. ایندفعه خودم میخواستم سکوت رو بشکنم! لذا از اتفاقی که در طول روز ذهنم رو به خودش مشغول کرده بود، واسه-ش گفتم:

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حِ شین

ما رو باش با کی مشورت میکنیم!؟

.

+حاج حسن، داداش! حالا تو هم از بین این همه پیغمبر، صاف رفتی سراغ جرجیس!

-چه ربطی داره به چیزی که من گفتم؟

+خب عزیز من؛ این همه مشکل توی کشور ریخته، تو گیر دادی به حجاب!؟ این همه آدم

دارن اختلاس میکنن، شما به اونا چیزی نمیگی به یک بنده خدایی که سه تا تار موش افتاده

بیرون، گیر دادی!؟ این همه مشکل اقتصادی داریم توی کشور! ...

 .

==============

.

مدتی بود پدیده ی حجاب، حسابی منو درگیر خودش کرده بود. میخواستم راجع به این مسأله

با دوستم محمدرضا (رشته: فیزیک، دانشگاه تهران) صحبت کنم. نه که دانشگاهشون مختلطه

و دانشگاه ما تک جنسیتی هست؛

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حِ شین

این کتاب هم تمام شد!!

.

بالاخره بعد از سه ترم حاضر شدن سر کلاس «کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد» این کتاب هم هر چند ناقص و ناتمام، ولی به پایان رسید... علی رغم تمام مشکلات و تلخی ها و فراز و نشیب هایی که کم و بیش این کلاس داشت؛ ولی لذت و حلاوت خاصی در مطالعه ی این کتاب -مخصوصاً این اواخر- نهفته بود.

.

کتاب «کشف المراد» در حقیقت شرح علامه حلی رحمة الله علیه، بر کتاب، یا بهتر است بگویم، رساله ی استاد ایشان، مرحوم خواجه

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حِ شین

سر کلاس درس استاد چه گذشت؟!

بسم الله الرحمن الرحیم

-------

سر کلاس درس استاد چه گذشت؟!

-------

کلاس دیگری داشتم، ولی قید آن را زدم و سر کلاس ایشان حاضر شدم، آن هم به عنوان مستمع آزاد. کلاس هستی شناسی بود. یکی از کتاب های تألیف خودشان را تدریس می کردند. با دو تا از دوستانم رفته بودم. اول که وارد شدیم، اکثر دانشجوهای کلاس نیامده بودند لذا استاد ناراحت بودند. فقط یکی از بچه ها کتاب داشت! او هم که بیمار شده بود و نمی توانست بیاد!! یکی از بچه ها رفته بود که کتاب را از او بگیرد و بیاورد. دیر کرده بود، لذا استاد گفت هر کس سوالی دارد بپرسد. مثل همیشه با قاطعیت، انگار که همه چیز را می داند. البته تا به حال که هر چه پرسیدیم پاسخ داده است، شاید واقعاً همه چیز را بداند...

بحث در مورد معنا بود. فرمودند که چیز بی معنا نداریم. گستره ی دایره ی معنا آنقدر وسیع است که با هستی هم گلاویز می شود و در نهایت پی به این بُردیم که دایره ی هر دو بر هم منطبق است. هر چه که "هست"، "معنا دار" است. از میان موجودات فقط انسان است که "معنی" می فهمد، لذا اگر انسانی در کار خلقت نباشد؛ جهان بی معنا خواهد شد.

کلاس خیلی با شور و نشاط بود، چون

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حِ شین

حقوق بشر

    امام خمینی(ره): آنها با اسم #حقوق_بشر، بالاترین کسانی هستند که حقوق بشر را پایمال

    می‌کنــــند؛ آنها در عین ادعای خیرخواهی، آنچه را برای دیــــــــــــگران می‌خواهند جــــــز شر نیست،

    برای خودشان هر چه هست می‌خواهند و دیگران را پایمال می‌کنند.

    ۴اردیبهشت۶۴

     #دستگیری_مرضیه_هاشمی #حقوق_بشر_آمریکایی

     #امام_خمینی_(ره)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حِ شین

خمینی

بسم الله الرحمن الرحیم

خمینی

خمینی عزتی داشت که هیچ­گاه شکسته نشد، چرا که پیوستگی­ ای ناگسستنی با عزت مطلق برقرار کرده بود: «مَن کان یریدُ العزَّةَ فللّه العزّةُ جمیعًا». این را می­توان از تک ­تک عباراتِ سخنانش، نوشته­ های موجودش در کتب و نامه ­هایش به وضوح نظاره ­گر شد. آنجا که به شاگردش –آقای منتظری- که خود، او را «حاصل عمرم» می­خوانَد؛ فرمود: «واللّه‏ قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولی در آن وقت شما را ساده ‏لوح می‏دانستم که مدیر و مدبر نبودید ولی شخصی بودید تحصیلکرده که مفید برای حوزه‏‌های علمیه بودید و اگر اینگونه کارهاتان را ادامه دهید مسلماً تکلیف دیگری دارم و می‏‌دانید که از تکلیف خود سرپیچی نمی‌‏کنم.» این کلمات تجسم بزرگواری و عظمت روحی است که خمینی آن را تهذیب و تزکیه کرده بود.

بار دیگر با این پیش­ فرض، به چشمان خمینی نگاهی بیفکن...

با همین پیش­فرض خطابه­هایش را گوش فرا ده، نامه­ هایش را بخوان...

صحیفه­ ی او، نه تنها ثبت و ضبط تاریخ؛ بلکه درس اخلاق و جلوه­ هایی از نور و تزکیه است، محرّکی است شگفت؛ عمقی دارد به ژرفای دریاها...

می­توان روح لطیف اما پرصلابت خمینی را در میان کلماتش یافت، کافی است صحیفه را که سند عمل خمینی به دین اسلام است را یک دور بخوانی...

بماند کتاب «اربعین»ش، که خود فصلی دارد مجزّا...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حِ شین